گُل کاشی

از مهرت لبخندی کن، بنشان بر لب ما، باشد که سرودی خیزد درخورد نیوشیدن تو...

گُل کاشی

از مهرت لبخندی کن، بنشان بر لب ما، باشد که سرودی خیزد درخورد نیوشیدن تو...

خواستگار با شعور!!!!!

بیاع! اینم از خواسنگار ما! هر چی بیشتر میگذره لایه های پنهان شخصیت نازنینشون بیشتر هویدا میشه! خیلی محترمانه در برابر سوالات بسیار صریحشون بهش گفتم من عمرا ناخنامو کوتاه کنم عمرا که هرجور جناب دوست دارین رفتار کنم هرجور خودم راحتم همونه عمرا که به خاطر شما و بدون منطق دوستامو بذارم کنار یا رابطمو باهاشون کمتر کنم دختر یا پسرم فرقی نداره، فراخور موقعیت هر جور که راحتم لباس می پوشم؛ میگه من می خوام که مسیجای گوشی همسرم رو بخونم و حتی شاید به شوخی جوابم بدم ! چه غلطا! دیگه چی؟ ینی در کل اعتماد به همسر از وجنات ایشون می باره! بهم گفت میشه چندتا از عکساتو با دوستات نشونم بدی گفتم آره ولی تا بشه نشونش نمیدم بمونه تو کف! گفتش بریم کوه با میثم گفتم ببینم چی میشه ولی عمرا اینم بمونه تو کف! گفت روم نمیشه بیام خونتون منم هیچی نگفتم می خوام که نیاد پسره ی اکپیری! میگه اون زمونا که تدریس می کرده همه بچه ها رو می زده و روز آخر که میومده بیرون به بچه ها گفته کسی هست از دست من کتک نخورده باشه دستشو بگیره بالا هیشکی نگرفته اینارم با افتخار تعریف می کرد! چقدرم که به زندگی مشترک رمانتیک نگاه می کنه مث دخترای 18 ساله والله ما هنوز در حد حرفیم جنابعالی کشتی خودتو از بس ارد دادی و من مقاومت کردم وای به حال زیر یک سقف منفجر میشه اون خونه میگه سقفشو محکم ساختم ولی فک کنم خودمون منفجر بشیم! بابا با نمک! چقدررررررر منم منم کرد چقدرررر اینکه خودساخته ست رو چماق کرد زد تو سر من! یه عالمه حرف و شعار که من لارجم هر کی هرجور راحته و در نهایت میگه مثلا تو نباس آرایش کنی میگم می کنم بعد میره رو منبر نیییییییم ساعت که به این دلایل تو نباید آرایش کنی یا هر کار دیگه که به فتوای ایشون غلطه! چقدرم افتخار می کرد که تو دادگاه همه می شناسنش از بس به سلامتی با ملت در تعامله واسه همین دست به شکایتش خوبه! وای چقدرررر خوشحالم که گفت با نظام و انقلاب ار بیخ و بن مشکل داره که بکنمش پیرهن عثمان جلو پدر و مادر عزیزم!

کلمه قصار از ایشون: ببینم یکی یه تیپ ناجور زده اعتراضی نمی کنم فقط با خودم میگه چقدر دیدش تنگه! بابا نظر گشاد!

به سلامتی ترم 2-3 هم از همکلاسیش خوشش میومده به خاطر چی؟وقارش! عق! بعد اوشون عروس شدن ایشون 2-3 روز دپرس بودن! خسته نباشید! ما به 2-3 ساعتم راضی بودیم! توروخدا!

حرصم میگیره از این دور و بریا که اینقدر بیخود تعریفشو می کنن میگه من با این پسر عموت که امشب خونتونه بحث داشتم سر نمی دونم چی چی و رابطه م باهاش خوب نیست الان و تقصیر پسر عموت بوده در حالیکه این پسر عموئه و زنش می گفتن خیلی پسر خوبیه و به به و چه چه! اون یکی زن عموئه که دختر خالشه میگه به به و چه چه که چقدر شما دوتا به هم میاین در حالیکه تو یه مهمونی با همین عموم یحث سیاسی خفن داشته که سنگ اول این انقلاب کج بوده نزدیک بوده مهمونی به هم بریزه یا نمی دونم بهم ریخته!

واقعا جالبه که من چقدر می خواستم همسر آینده م مث شوهر خاله م و آقای بابایی باشه که این هست دوست داشتم فیزیک خونده باشه ولی یه کار پر درامد داشته باشه که این هست دوست داشتم پسر بزرگ و خودساخته باشه که این هست ولی خدایا یه قلم به اسم شعور، جا افتاد یا من حواسم نبود ازت بخوام؟

نمی دونم واقعا ادامه ی این گفتگو فایده ای هم داره؟ کاش یه معجزه میشد.

خواستگاری

آقا امشب شاهزاده سفید!!! ما پیاده اومد خواستگاری و خیلی هم حرف زد و وسط حرف زدن من اعصاب مصاب نداشت و گفت خو گرفتم منظورتو ینی خفه بابا! بعدش حرمت مهمان نگه داشتم و همونجا بهش نگفتم نه و شماره مو دادم که حرف بزنیم حالا تا بعد، بعدش ایشون رفتن خونه بهم اس دادن که خیلی دوست داشتم امشب زنگ بزنم ولی خواهرم پیشمه فردا زنگ می زنم شبت به خیر!!!!!!!!!
یا علی داداش ماشالله خیلی عجله دارین صبر کن همچینم عجله ای نیستا! به خدا! شبت به خیر دیگه چه صیغه ایه؟ ندید بدید!

شب بیداری!

زندگی خصوصی رو دیدم واللو از اول تا آخر من فکر می کردم پریسا (هانیه توسلی) نفوذی اون رسولی یا یه گروه دیگه ست و مجبوره به این رابطه ولی وقتی دیدم قلبا به این رابطه راضیه واقعا عقم گرفت ای خااااااک! خوب حالا میریم که داشته باشیم به رنگ ارغوان رو. به رنگ ارغوان یکی از فیلماییه که اون زمونا که ساخته شد خیلی مشتاق دیدنش بودم ولی نذاشتن بیاد رو پرده و تو دولت نهم اکران شد ینی اینقدرررر که لفتش دادن من خسته شدم و سینما نرفتم. البت فک کنم تو این سینماهایی که می شناختم اکران نشد وگرنه یه این سادگی از کنارش رد نمی شدم. هیچی جهت ابراز ارادت به ابراهیم حاتمی کیای عزیز دل تا پاسی از شب بیداریم!!!!

مناجات

حقیقتش اینه که من اصلا نمی خوام به این ضرب المثل اعتقاد داشته باشم که سالی که نکوست زبهارش پیداست! خدایا خودت فردا شبو به خیر بگذرون در جریان هستی که که من صبر و حوصله و اعصاب مصاب ندارم و اون وقتی که صاحب مقادیر متنابهی ازینا بودم شعور نداشتم و احتمالا الان با وجود شعور فراوان، ازونا رو دیگه ندارم البته می دونم که اینطوری برداشت نکردی که واسه میزون شدن این ترازو باید از این سنگینه برداشت گذاشت رو سبکه و راه درست اینه که اون سبکه رو سنگینش کنی خوب خدا جونم من نمی دونم چطوری چون خدا نیستم و اینو تو حتما می دونی که راهش چیه بالاخره خدایی اینه که ازت می خوام که هوای منو داشته باشی چون خدای منی در جریان هستی که خدا. مرسی. در ضمن خدایا حالا من اون روزا شعور نداشتم ازین مدل خواستگاری خوشم میومد و اصلا فکر نمی کردم که تو اینقدر حافظه ی خوبی داشته باشی تو چرا عدل همون مدلی انداختی تو دامن من با این حال این کارتو میذارم به حساب اینکه خواستی حالمو بگیری تا بعدا بهم یه حال گنده بدی. بازم مرسی. آهان راستی حالا که فکر می کنم می بینم خیلی هوای منو داری ومن یه جورایی مستجاب الدعوه هستم بنابراین ازت می خوام که یه پی اچ دی توپ قبول شم و یه کار مشت گیرم بیاد و واسه این قضیه شوهر هم تو خودت خدایی کن فقط نوکرتم کاری نکنی که بعدش به غلط کردن بیفتم دیگه خدایا می دونی که ما آدما گاها انسان های بی شعوری میشیم که حرف مفت زیاد می زنیم تو خدایی کن مصلحت رو بذار تو کاسه مون! دیگه واقعا مرسی. ببین خدا می دونم که چوب خطم پره بی زحمت این دعاهامو مستجاب کن ایشالله بعدا حساب می کنیم اینقدرام ناامیدکننده نیستم نه؟

1392 آغاز می شود!

وقتی داشتم تو دقایق نود هفت سین می چیدیم نمی دونم چرا اینقدر احساس شفاف و زلال شدن بهم دست داده بود که وقت گذاشتن قرآن سر سفره به این فکر می کردم که مگه نه اینکه من همش می نالم اسلام به خودی خود خوشگله و ایراد از مسلمانی ماست و به همین بهونه همه چیو بی خیال میشم خوب این فرآن که اصله اصل اسلامه میگن حرف خود خداست خوب چرا اونو بی خیالش شدی پ؟

وقت سال تحویل نمی دونم چرا اینقدر فشار روانی روم زیاد شده بود که تو همین چند ثانیه به این نتیجه رسیدم چقدر آسِدعلی رو دوست دارم، چقدر پدر و مادرمو دوست دارم و چقدر دلم واسه منجی تنگه ینی یه همچین موجود رقیق الفلبی شده بودم من! والبت دلم می خواست های های گریه کنم نمی دونم چرا!

عصری ماری پاسی زنگید گفت مادرش می خوان باهام صحبت کنن اینقدر حالمو خوب کرد این زن بعدش با خواهرش حرف زدم گفتم شنیدم دیشب بجنورد هوا خیلی سرد شده گفتش آره من صبح شیفت بودم دیدم برف اومده یه 5 سانت سرویس نبوده ببرتم روستا وایسادم تا 8 دیگه زنگ زدم که هنوز ماشین نیست گفتن حالا تا 10 میای دیگه خوبه و تا 9 ماشین گیرم اومده ولی پلیس راه جلومونو گرفتن که برگردین و مسیر مسدوده!!! و خلاصه خواهرش خوشحال بر میگرده بجنورد و سال تحویل باهاشون بوده. ساعت سه زنگ زدم به آزاده اونم تو خوابگاه موقع سال تحویل تک و تنها...

حاجی ِ آژانس شیشه ای

داشتم فیلم دیکتاتور رو می دیدم که بابام اومد گفتش چیکار می کنی اگه تنهایی بیا پیش ما گفتم دارم فیلم می بینم خوب در حقیقت نباید می گفتم چون به نظر میومد با این کبکبه دبدبه دارم مشق می نویسم و این دلیل تعجب پدر جان بود گفتن چه فیلمی؟ گفتم آژانس شیشه ای! و الان دارم آژانس شیشه های می بینم!!! الهی بگردم نمی دونم چند تا بغض قورت دارم الهی من قربون این حاج کاظم برم منو یاد علی آقا میندازه، همتش غیرتش احساس قشنگش و توکلش.

چارشنبه سوریِ رویایی

امشب وقتی مسیجای گوشیم رو دیدم حالم دگرگون شد کلا حال من منتظر بهونه ست که دگرگون شه انگار... هیچی دیگه واسه اینورت کردن این دگرگونی گفتم بذار با خواهر و بچه هاش و شوهرش بریم دور شهر بگردیم مگه یه آتیشی پیدا شه از روش بپریم و این زردی ناخوانده رو بدیم به آتیش و سرخی شادابی رو ازش بگیریم و کلی از این رویاپردازیا ولی تو بگو یه شاخ کبریت کسی آتیش بزنه همه ترقه از خودشون در می کردن که اونم صدای انفجارش به ما می رسید لامصب! بیاع! من میگم حیفم میگی نه!

پایان در وقت اضافه!

بعضیا اعتقاد دارن سال تحویل رو تو هر شرایطی که باشی کل اون سال دیگه همون مدلی رقم می خوره واست البت همون بعضیا شاید می دونن که الکی همچین اعتقادی دارن ولی من الان معتقدم سال قبل رو هر طوری که بگذرونی سال تحویل جدیدم همون مدلی خواهی بود و هیچ گونه سندی برای اثبات این ادعامم ندارم! یخخخخخ! می دونی من اکثر اوقات دقیقه نودی هستم و به سلامتی جدیدا از دقیقه نود وارد وقت اضافه شدم مثل دفاعم که الکی الکی از 91 افتاد 92. ینی به همین وقت اضافیشم راضیم خدا کنه به دیدار بعدی نکشه یا مثلا جام بعدی یا اصلن میگی نه المپیک بعدی!

آخر سالی

اینم از 30 اسفند و خداحافظ 1391 خداحافظ ای سال سرشار از پستی و بلندی به معنای واقعی. البت خودم می دونم که این خدافظی یه جورایی نسبیه و این روزا همچین به هم بندن که با یه دور چرخیدن خورشید به دور زمین!!! بخواد معجزه ای رخ بده کما اینکه من خر اینقد قانعم که منتظر معجزه هم حتی نبودم می دونی این سال رو از خرداد به بعد رو دیگه اصلن نفهمیدم چطوری گذشت اینقدرررررر که دغدغه داشتم اینقدر که تو خلا بودم اصلن احساس می کنم امسال من قشنگ تبدیل شدم به یکی دیگه و واقعا اون اناردونه ی پارسال نیستم نمی دونم خوبه یا بد ولی به شدت احساس می کنم که خیلی آدم گنده ای هستم و از اون ایده آل گرایی که بودم و فقط خودم می دونستم الان ولی حتمی علنا واسه دور و بریا تبدیل یه موجود حال به هم زن شدم. همش میگم من خیلی خوبم من خیلی کمالات دارم من خیلی باشعورم و حیف من اینا قدر نمی دونن هرررررر

آقا خیلی دوست دارم به این خواستگار عن فحش بدم آخه یکی نیست بگه خر خدا واسه چی شش ماه وایسادی ینی اینقدر خر و اسکولی واقعن؟ ای خااااااک! خدایی مطمئنم خیلی خر و بی کلاس و گاگوله و آخ که خدا یه بهونه تپل بده دستم از شرشون خلاص شم هر چی می خوام فخش ندم نمیشه باس بگم می دونی به نظر خودم، من خیلی حیفم کاش بتونم قشششششنگ یه بهونه پیدا کنم که پیرهن عثمانش کنم و آب پاکی بریزم رو دستشون کاش اصلا خودشون خاک برسرا منصرف می شدن می رفتن گورشونو گم می کردن آخه این چه گهی بود من خوردم گفتم بذار حرف بزنیم ای خاااااک من چه می دونستم شش ماه لفت داده میشه عق ولش کن حالم بد شد...

هان گند زدم به این پست رفت

خونه تکونی

آآآآآمو هلاااااااکم هلااااااااک این خونه تکونیه یا نمی دونم چی چی  

ننه پیر شدم قششششششنگ آخه روند پیر شدن و تحلیل انرژی هم اینقده سریع میشه؟ اینجاست که شاعر میگه من از این دنیا چی می خوام یه دونه خونه ی نقلی که بعدش رو یه صندلی راحتی بشینم فیلم ببینم وبگردی کنم آخ خ خ چه حالی میده! البته به شرطی که پی اچ دی تم گرفته باشی و یه کار درست درمونم داشته باشی و سر خرم نداشته باشی هی ی ی ی