گُل کاشی

از مهرت لبخندی کن، بنشان بر لب ما، باشد که سرودی خیزد درخورد نیوشیدن تو...

گُل کاشی

از مهرت لبخندی کن، بنشان بر لب ما، باشد که سرودی خیزد درخورد نیوشیدن تو...

تولد ماری پاسی

به مریم اس دادم:

عزیزم تولدت مبارک دوستم می دونی که چقدررررر دوستت دارم بعضی وقتا یادت میفتم ناخوداگاه لبخند میزنم بعضی وقتادلم خیلییییی برات تنگ میشه بغضی وقتایادت می کنم و بغض می کنم خلاصه اینکه واسه من خیلی عزیزی نه فقط به خاطر اخلاق خوبت یا مهربونیت یا همه ی ویژگیهای خوبت، به خاطر اینکه این مدت طولانی اخلاق منو تحمل کردی والله خیلی هنره!عزیزم از خدا واست بهتر یت ها رو می خوام و خوشبختیت آرزومه :-*

کلا این بشر خیلی گله خدا واسه خانواده ش حفظش کنه و ایششششالله که خوشبخت و سربلند باشه هر چند تنها کسی هستش از دوستان که آدرس اینجا رو داره ولی خوب یه ذره آلزایمر داره و حواس پرته به همراه مقادیر متنابهی شوتی که من عاشقشم!

تولد کارآموز سابق فم جون!

امروز تولد کارآموز سابق فم جون بودش و با اینکه اصلا این اواخر دل خوشی ازش نداشتم ولی به پیشنهاد فم جون و به خاطر فم جون یه اس دسته جمعی بهش دادیم و تولدشو بهش تبریک گفتیم. این وسط من خیلی سعی کردم از زیر این کار در برم ولی نشد و حاصل کار شد این:

فم جون: به نام خدا، دنیا واقعا بدون وجود شما یه چیزی کم داشت...

مریم:...ولی زمین بدون وجود تو هم به هر حال به دور خودش می چرخید هر چند...

من: ...هرچند بودنت با نبودنت سنار سه شی تفاوت داره با این حال...

آزی: ...حرف بچه ها رو جدی نگیر تولدت مبارک ستاد حمایت از متولد شدگان 12 اسفند. نقطه سر خط.

اونم در جواب به یکی یکی مون به همون ترتیب اس داده که: ایول تبریک به این میگن ولی...

...ویی با این حال شماره شما واسم مجهوله (شماره ی مریم رو نداشت) هرچند...

...هرچند رفیق همیشه "اناردونه" با این حال...

...با این حال به من بگید اون کیه(ینی همون شماره ی مجهول)

ینی ما اینهمه خودمونو کشتیم بهش تبریک تولد گفتیم آقا فقط اون شماره ی مجهول واسش مهمه!!!!

بعدشم به هممون اس داده که تولدش 25 اسفنده و ما هم اینجا همگی بر باعث و بانیش که یکی از دخترای سال پایینی فم بود لعنت فرستادیم.


تولد فم جون

امروز تولد فم جون رو تو دانشکده گرفتیم تو اتاق ارشدای ما... بروبچ بودن همه بودن تقریبا، کارآموز فم، سارا، نادر از ژنتیک با حضور مریم و آزی و موسوی و زهره و عاطفه هم که یهو پیداش شد. بعدش استاد فم و نوه عمه ش هم اومدن و خوش گذشت...

ادامه مطلب ...

تولدت مبارک جینگول

ببین داداش اصلش اصلا این بود که تولدتو بهت تبریک بگم نه که عدل روز 27 دی ها!نه! از قبلتر ترش تصمیم کبری گرفتم که یه کادو واست بگیرم و بفرستم و از اونجایی که به حافظه ی خودم شک نداشتم یک نی گذاشتم تو گلدون به این وعض:

که یادم نره و هر کی اومد اتاقمون پرسید این چیه و نی گذاشتی که ریشه ی گلدونت نفس بکشه؟ و من در جواب بادی به غبغب انداخته و می گفتم که نه خیرم این یادمان 27 دی تولد داداش کوچیکه ست! عزیزم تولدت مبارک و منو خیلی ببخش که اینقدر خواهر یاسمنگلی هستم واست:)) می دونی امشب این وبلاگو زدم که دیگه این پست رو بذارم مادر:))