گُل کاشی

از مهرت لبخندی کن، بنشان بر لب ما، باشد که سرودی خیزد درخورد نیوشیدن تو...

گُل کاشی

از مهرت لبخندی کن، بنشان بر لب ما، باشد که سرودی خیزد درخورد نیوشیدن تو...

عکس های مورد علاقه اوشون!

چطوره این عکسا رو نشون خواستگار لارج بدم کیف کنه:



من و نرگس و سید زیر پتو واسه بازی گل یا پوچ!


فانتزی من در جاغرق!


من و ابی ِ همیشه در صحنه در باغ اعظم اینا- بجنورد


همه در خواب و ابی اون عقب - عکاس: شوهر اعظم

آدم برفی

اینم دو تا عکس از امروز:



اولین دختر بهار



دختر بهار خانم پیش از موعد به دنیا اومد شاید خودش اینو دوست نداشت ولی یه دنیا احساس قشنگ با خودش به همه هدیه داد می دونی!

اشتهای من در ارومیه!

صبحانه رو تو مهمانسرا مفصل می خوردیم و می رفتیم کانکس اونجام یه دست صبحانه دیگه و ساعت ده یه کیک یا کوچه به این عظمت با نسکافه و ساعت دوازده ناهار و ساعت 4 مجدد چند تا کیک یا کلوچه با چای و نسکافه و میوه شامل موز و پرتقال و شب دیگه هر شب یه وعضی و بساطی به شرح زیر:


دوشنبه که رسیدیم یه رستوران همون دور و بر بود که رفتیم به اسم غذای مادربزرگ. دلمه برگ مو و آش رشته. خوشمزه بود.



شب دوم یه جیگرکی درب داغون تو امام که خودشون میگن مرکز :دی



شب سوم رفتیم یه فست فود تو استادان که همین عکس فقط ازش موجوده!




ناهار روز جمعه

اینم یه رستورانه تو بند که شب آخر رفتیم. بچا خودشونو استتار کردن با قیر فکر می کنم :دی


فانتزی های این هفته

جاغرق - سه شنبه - من و آتیه پشت دوربین :))


من و آزی و دستکشامون- انصافا مال من خوشگل تره :))


کیف پول قشنگم و دستکشام



جیلی بیلی خوشگل