بی خیالِ دنیا و قانون هاش:) |
2آذر ک میشه
دلِ من ریش میشه
ک خدایا یعنی الهام، امسال، آدم میشه؟
ندا آمد ک فانیِ خوش بین، کجایِ کاری
اصن همچین چیزی هم میشه؟
2 آذر ک میشه
از خودم میپرسم، اصن این الهامِ کیم میشه؟
ندا می آید ک فانی بانو
الامِ دوستِ نِتیت میشه
2 آذر ک میشه
با خودم میگویم، ک خدایا امسال، بختِ این دخدره ی ترشیدهِ وا میشه؟
در محلشون هلهله بر پا میشه؟
پسرِ مردم هیچ ک بدبخت میشه
در عوض خیالِ باباش، راحت میشه؟
اصن اینهایش هیچ، دلِ ما شاد میشه؟
ندا آمد ک عی فانی کجایِی عامو
با این اوضاعِِ بی شوهری، مگه شوهر برایش پیدا میشه؟
2 آذر ک میشه
میگم یعنی این الهامِ لاغر میشه؟
اون شکم آب میشه؟
اون کَپلِ آب میشه؟
یا ک نع چاق تر و چاق تر میشه؟
ندا آمد ک فانی کجایی عاقا
نع ک آب نمیشه
بلکه تانکتر میشه
مگه با خوردنِ اون پفکها، کسی لاغر میشه؟
2 آذر ک میشه
طفلی بابایِ این الهامِ
ب یادِ آن شبِ تلخِِ کاشتش، ک زِ دستش در رفت
طفلکی کلی پشیمون میشه
2 آذر ک میشه
یادِ این می افتم ک الهام "عمه ی" هلیا میشه
هلیا هر چ کند،روحِ "عمه" جانش شاد میشه
2 آذر ک میشه
پُستِ نزدیکِ خونه ی ما، یهویی ناغافل همه تعطیل میشه
ب همین آسونی، کادوش پیچیده میشه
2 آذر ک میشه
دلِ مختاری، فروتن،احدی،پورنیا
های های خون میشه
در موسسه ی این 4 نفر، با وجودِ الهام، زلزله بر پا میشه
2 آذر ک میشه
مهدیه لطیفی
از سروویدنِ شعرهایِ خود
مثِ چی چی پشیمون میشه
و خلاصع یه خالی بندی هم بکنیم این وسط ، ک الهام خوش باشه
2 آذر ک میشه
با وجودِ الهام دنیا زیبا میشهالکی
نِت هدفمند میشه
سوژه پیدا میشه
دلمون شاد میشه
روحمون تازع میشه
2 آذر ک میشه
حالا دور از شوخی
یاد این می افتم
ک تو دوستام هیشکی الهام نمیشه
تولدت مبارک همراه با این چاشنی:)
اینم اولین عکسِ الام
+الهام جون میدونم ک با خوندنِ این پست و این عکس مثِ پارسال بیش از پیش عاشقم میشی
هوسِ چایِ لیوانی کردم
رفتم و چای را دَم کردم
لیوان رو لب ب لب پُر کردم
هِمَتم نشد سینی بردارم ،عاری عاری گُشادی کردم
لیوان ب دست مسیرِ اتاق رو طی کردم
وسطِ راه عطسه ام بگرفت
عطسه ای از تهِ دل و جان کردم
عطسه کردم، لیوانِ چای نصف شد
زمین و میز و لباسم خیس شد
سوختم دَم بر نیاوردم
رفتم و دستمالی آوردم
خشک کردم زمین و میز را با آن
و فوحشی حواله ی شوهرم کردم
لعنتی بر عطسه ی بی موقع ام فرستادم
رفتم و چایِ دیگری آوردم
نوش کردم چای را اینبار
و شعری نو از خودم دَر کردم
با همسری رفته بودیم فروشگاه خرید خرت و پرت برای خونه
بعد یه خانومه اعلام کرد دینگ دینگ دینگ(لدفا با ناز بخونین): مشتریانِ عزیز، هدفِ فروشگاهِ ما جلبِ رضایتِ شوما و ایجادِ آرامش هنگامِ خرید برای شوماست
بعد همسری پیامشو تغییر دادع میگه: مشتریانِ عزیز، آقایونِ طفلکیِ عزیز، هدفِ ما گرفتنِ پولهایِ شوما و فرو کردن در شوما میباشد، پس لطفا شُل کنین و مقاومت نکنین تا دردِ کمتری حس کنین و لذت ببرید
همچی شوهری دارم من
مردا چرا ع خرید خوششون نمیاد... ایش چقد بی احساسن