گُل کاشی

از مهرت لبخندی کن، بنشان بر لب ما، باشد که سرودی خیزد درخورد نیوشیدن تو...

گُل کاشی

از مهرت لبخندی کن، بنشان بر لب ما، باشد که سرودی خیزد درخورد نیوشیدن تو...

خواستگاری

آقا امشب شاهزاده سفید!!! ما پیاده اومد خواستگاری و خیلی هم حرف زد و وسط حرف زدن من اعصاب مصاب نداشت و گفت خو گرفتم منظورتو ینی خفه بابا! بعدش حرمت مهمان نگه داشتم و همونجا بهش نگفتم نه و شماره مو دادم که حرف بزنیم حالا تا بعد، بعدش ایشون رفتن خونه بهم اس دادن که خیلی دوست داشتم امشب زنگ بزنم ولی خواهرم پیشمه فردا زنگ می زنم شبت به خیر!!!!!!!!!
یا علی داداش ماشالله خیلی عجله دارین صبر کن همچینم عجله ای نیستا! به خدا! شبت به خیر دیگه چه صیغه ایه؟ ندید بدید!

نظرات 1 + ارسال نظر
خودم شنبه 3 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 09:41 ق.ظ http://porpot.blogsky.com

اگه نخوایش میتونی ردش کنی، حق نداری باکره بودن احساسش رو به تمسخر بگیری.

باکره موندن به خاطر بلد نبودن راه لذت بردن! این هیچ توجیهی نداره اشتباه محضه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد