آقا مریضی که شاخ و دم نداره داره؟ آدم مریضو باس بهش فرصت داد تا خوب بشه باید درمانش کرد پس اناردونه جون اینقدرررر خودتو نچزون بگرد یه راه پیدا کن که خوب شی از شر این مرض!
کاش فردا جور نشه با بروبچ بریم بیرون دیگه اصلا بودن با اونا رو نمی خوام والله به این خودآزاری بعدش نمی ارزه. تو فک کن نشستی تو سلف داری ناهارتو کوفت می کنی که یکی از هفت فرسخی رد میشه و یهو می بینی این گل و بلبله که داره دور سرت می چرخه. بعد مجبور شی به مریما و زهره چاخان تحویل بدی از پایان نامه و عشق ترمال شده که اونا نفهمن تو دیگه زندگیت ترمال شده و اینا بهونه ست. آخ که دوباره دارم خطرناک میشم و دوباره این احساس خلا می خواد بره که منو جرواجر بکنه و یه کار بده دستم! تو ولی فکر کن که زندگی خوبه و بهتر از این نمیشه، تو رویاهای خودت باش و اصلا اهمیت نده که درد الان یه چیز دیگه ست. چقدر چند رو پیشا که دل درد بودم فکر این بچه های سرطانی ولم نمی کرد و چقدر دوست ندارم که فکر کنم سلامتی نباشه. خدا این بلغوریات جفنگانه منو بذار به حساب بچه بودنم و اینکه هنوز یک کودک نفهم بیش نیستم. خدایا جدی نگیر.