گُل کاشی

از مهرت لبخندی کن، بنشان بر لب ما، باشد که سرودی خیزد درخورد نیوشیدن تو...

گُل کاشی

از مهرت لبخندی کن، بنشان بر لب ما، باشد که سرودی خیزد درخورد نیوشیدن تو...

خواب بودی؟!!!

یعنی هر دفه استاد راهنمای جیگرطلا صبح اول صبح مثلا ساعت نه یا حتی ده زنگ می زنه و من خوابم دیگه طبق معمول بهش جواب نمیدم و باید پاشم از خودم صداهای موزون در بیارم که وقتی بهش زنگ می زنم نگه خواب بودی و اونم بلااستثنا هر دفه میگه خواب بودی! میگم نه! میگه نه خواب بودی از صدات معلومه! میگم نه استاد شما صدای خواب آلود منو نشنیدین پس! هیچی دیگه امروزم از اون روزا بود منم گفتم این تو بمیری دیگه از این تو بمیریا نیست امروز بر خلاف همیشه که تنها بودم مرمر بود و باهاش الکی حرف زدم که صدام واشه دیگه بعد کلی آواز و نوشیدن آب گرم برا باز شدن حلق و گلو ایضا صدا بهش زنگ زدم و یه احوالپرسی گرم باهام کرد و گفتش شما با گوشی خودتون تماس میگیرین گفتم بله دکتر و گفتش شماره تون نیفتاد آخه منم گفتم نمی دونم و اینا و کلی خوشحال شدم که نفهمید خواب بودم و در ادامه گفتن خواب بودید؟!گفتم نه دکتر! گفت از صداتون معلومه!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد